آنتروپی

ساخت وبلاگ
" تو میگی حالا بسوزیم یا که با غصه بسازیم

من میگم فرقی نداره ما که چیزی نمیبازیم

تو میگی اینجا رو باختیم عمری که رفته نمی آد

من میگم قصه همین بود ما یه برگیم توی این باغ"

آنتروپی...
ما را در سایت آنتروپی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zehnebifaza بازدید : 30 تاريخ : جمعه 3 فروردين 1397 ساعت: 16:49

تصورهای متعددی وجود داشته، دارد و خواهد داشت که زندگی بدون او ممکن نیست و یا لااقل آنطور که باید نیست. اما پس از چند هفته یا چند ماه یا چندسال همه چیز به روال عادی خود بازگشته است.  بگذارید خیالتان را راحت کنم. حل شدن ماجرا کوچکترین ارتباطی با گذر زمان ندارد. نه او را متهم کنید و نه از او انتظاری داشته باشید که جز حروم کردن وقت و انرژی و زندگی چیزی نیست. غمگین میشویم. بسیار غمگین. آنقدر که زیر بار این غم شانه هایمان خم میشود. راه نفستان بسته میشود. لحظاتتان بی معنا میشود. هروقت با خود خلوت میکنید مجموعه ای از افکار و اتفاقات ناخوشایند پیش چشم هایتان نقش میبندد. آنجاست که بالاخره یکباره اما پس از یک خستگی بسیار که به مرور شکل گرفته است، تمایل عجیبی به رهایی پیدا میکنید. تصمیم میگیرید وادهید و خود را خلاص کنید.  تنها راه آن هم پیدا کردن توجیهی برای بی ارزش کردن آن غم است. این توجیه ارتباط مستقیمی با شخصیت شما دارد. یکی توجیهش میشود اینکه اصلا لیاقت مرا نداشت. یکی میشود اینکه لیاقتش را نداشتم. یکی میشه حالا دنیا که به آخر نرسیده یکی میشه الخیر فی ماوقع یکی میشه ... به تعداد و متناسب با هر شخصیتی توجیهی مناسب ایجاد میشود. این توجیهات حتی بار منفی ندارند. این ها صرفا مکانیزم دفاعی ما برای رهایی از تحمل درد و رنج است. و در نهایت راه های زیادی پیش رویت نخواهد بود. یا باید خود آنتروپی...ادامه مطلب
ما را در سایت آنتروپی دنبال می کنید

برچسب : توجیهاتت, نویسنده : zehnebifaza بازدید : 21 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 15:42

" این شیوه های مدارا

****** *** ما را "

" تنهایی سهمگین احاطه کرده است مرا

مردی مغرور و خشمگین احاطه کرده است مرا

گرچه به دنبال آزادی و رهایی هستم

پوسته ای از رگ و پی احاطه کرده است مرا "

 " ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد "

" جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

پیاله گیر که عمر عزیز بی بدل است "

+ نوشته شده در  دوشنبه هشتم آبان ۱۳۹۶ساعت 22:34&nbsp توسط امیر   | 

آنتروپی...
ما را در سایت آنتروپی دنبال می کنید

برچسب : پراکنده, نویسنده : zehnebifaza بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 13:39

" در ابتدا کلمه بود "            و ای کاش نبود                        ای کاش نبود جز آوایی گنگ و نامعلوم همچون چهچه ای نرم و نا مفهوم             که از حنجرۀ گنجشکی سرمازده برمی‌آید                       که معلوم نیست از زمستان جان سالم بدر خوا آنتروپی...ادامه مطلب
ما را در سایت آنتروپی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zehnebifaza بازدید : 38 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 3:07

گفت ای دوست. ای دوست. از مرکب پیاده شو تا سر از تنت جدا کنم. اما چرا؟ چرا باید رها شوم؟ حال که زخمی هستم و پایم شکسته است و خونم رود را به خروش آورده است. چرا باید رهایی را برگزید؟ سرم را بر سردر شهر می‌آویزند و آرواره ام را به پای آن خواهند افکند تا موش ها هجوم آورند و پروار شوند و درختان "انجیر آهن و فسفرم" را جذب کنند و رشد کنند. از هم اکنون در حال گندیدن هستم. باید تسلیم فاتح شد گرچه گذش آنتروپی...ادامه مطلب
ما را در سایت آنتروپی دنبال می کنید

برچسب : سزاوار,زندگی, نویسنده : zehnebifaza بازدید : 19 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 0:38

فیل خردمندترین جانوران است، یگانه جانوری است که زندگی‌های پیشین خود را به یاد می‌آورد. از این رو زمانی دراز آرام می‌ایستد و درباره گذشته می‌اندیشد.

متن بودایی

+ نوشته شده در  جمعه بیست و سوم تیر ۱۳۹۶ساعت 15:3  توسط امیر   | 
آنتروپی...
ما را در سایت آنتروپی دنبال می کنید

برچسب : تفکر,فیلی, نویسنده : zehnebifaza بازدید : 100 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:41

"ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد" برخی ابیات را جا داره بارها و بارها بخوانی، روی هر کلمه اش مکث کنی، کلمه به کلمه اش را تصویر بسازی، خود را جای اسیر در دام بگذاری، بعد از کمی غم و غصه از افتادن در دام انتظار صیاد را بکشی، هی نیاید هی نیاید هی نیاید، به این فکر کنی که اگر هرگز نیاید چی، یعنی این در دام افتادن من حتی فرقی برای صیاد هم نکرد، صیادی که رفته است، شاید آنتروپی...ادامه مطلب
ما را در سایت آنتروپی دنبال می کنید

برچسب : صیادم,آرزوست, نویسنده : zehnebifaza بازدید : 26 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:41

بزرگی میگفت آدما با تقریب خوبی توی دو دسته میگنجن. دسته اول آدم های خوشبخت و دسته دوم آدم های خیلی خیلی خیلی بدبخت. این به این ممعنی نیست که آدم بدبخت یا خیلی بدبخت یا خیلی خیلی بدبخت نداریم. ربطی هم به حسی که آدم میکنه نداره، یه نفر میتونه از سر زیاد خوردن شام فی الواقع احساس بدبختی بکنه. و البته بعد از انجام امور مربوطه مشکل مرتفع میشه و دوباره به فردی خوشبخت تبدیل میشه.  عموم ما چنین وضعی داریم آنتروپی...ادامه مطلب
ما را در سایت آنتروپی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zehnebifaza بازدید : 18 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:41

گاهی یک موسیقی خیلی خیلی ساده می آید یقه ات را میگیرد و پرتت میکند به گوشه ی متروک ترین کافه ی شهر. می نشینی یه گوشه و او آنقدر تو را به سکوت دعوت میکند که برایت ضروری میشود این سکوت تا دیگر هیچ چیز نمی شنوی. رفتن را باید یاد بگیرم. من رفتن را بلد نیستم. یک عمر نرفتم و دلخوش به همین ماندن بودم. و اک آنتروپی...ادامه مطلب
ما را در سایت آنتروپی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zehnebifaza بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 14 تير 1396 ساعت: 3:46

یه روشی وجود داره برای تعیین ارزش و اعتبار باورها، خواسته ها و احساسات و عمق آن ها. در مورد موضوع مورد نظر به صورت پشت هم بپرسی : " که چی؟ " ، " بعدش چی " ، " آخرش که چی " البته عموما خاصیت سلبی داره. به طور وحشتناکی میشه سلب اعتبار و ارزش کرد از باورها، خواسته ها و احساسات با این سوال ها. اگر آگاها آنتروپی...ادامه مطلب
ما را در سایت آنتروپی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zehnebifaza بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 14 تير 1396 ساعت: 3:46